تفاوت فرهنگ هلنی و ایرانی

۲ بازديد

ایران و فرهنگ ایرانی نماد شرق و فرهنگ شرقی به شمار می‌رود که عناصر فرهنگی ، دینداری ، خدا باوری ، عرفان و اشراق و مشهود و البته حکومت شاهنشاهی و سیاست مطلقه و گاها استبدادی از عناصر برجسته آن بوده و یونان نماد غرب و فرهنگ غربی می‌باشد که عناصری چون خدایان اساطیری ، عقلانیت ، انسان باوری ، دموکراسی ناب مردمی به هویت آن معنا می‌بخشد که شاخصه اصلی فرهنگ هلنی است . این دو فرهنگ مهم ترین فرهنگ ها از دوران باستان بوده و همیشه مقابل هم و دشمن هم و ناقض هم تا حدودی بوده اند . تاریخ عصر باستان بدون نام ایران و یونان (هلن) معنای قابل درکی ندارد . این دو امپراطوری عصر باستان با رقابت های تاریخی و نبرد های طولانی ، بزرگ و سهمگین و خونین در میان خود سرنوشت جهان آینده و زیر بنای فرهنگ آتی را رقم زده اند و باعث تقابل و غیریت تا کنون دوام آورده و هویت فرهنگی و حتی سیاسی جهان دو قطبی کنونی را تعریف نموده است .

تفاوت در آداب و رسوم زناشویی فرهنگ در ایران و فرهنگ هلن : در ایران مردان عشق به همسر خود و ارزش بسیاری برای زنان و همسران خود قائل بودند و در باستان ایران دگراندیش عشق به جنس مخالف تابو ممنوعه و دارای جرم سنگین بوده است . به شهادت مورخین یونانی که دشمن ایران بوده اند در ایران باستان این موضوع مشاهده شده است . لیکن در همان دوران در یونان عشق مردان به مردان و حتی زنان به زنان رواج بوده و اصلأ عیب نبوده است . و مردان حتی مسئولین سیاستمداران و فلاسفه معشوقه مرد و پسر داشته اند و در مورد آن شعر می‌سروده‌اند که در نزد ایرانیان مذموم بوده است . (برگرفته از کتاب سرزمین جاوید ماریژان موله و رومن گیرشمن ترجمه و اقتباس ذبیح اله مسعودی)


ایران هخامنشی در دوره داریوش و خشایار شاه با توجه به اینکه در این منطقه آسیای صغیر حکومت ها کوچک و ملوک الطوایفی بود . شهرهای زیادی را تحت الحمایه خود داشت و از آنها خراج نمی‌گرفت . بعضی از این شهرها ساتراپ ایرانی و بعضی حاکم محلی داشتند مهمترین شهرهای ایرانی ۱۲شهر هستند . ۱-کمال سه دون ۲- هالیکارناس ۳- دیدی میس ۴- آبیدوس ۵- اسوس ۶ - لبدوس ۷- افه سوس ۸- فیس کوس ۹- تل مه سوس ۱۰- میلتوس ۱۱- اولمپوس. ۱۲- ایسوس. اولین شهر در کنار بغاز (خلیج ) بوسفور و آخرین شهر در نزدیکی مرز سوریه است . معروف ترین آنها (موزول ) شهریار ایرانی است که با ملکه زیبای خود آرتمیس دوم بود بر شهر هالیکارناس سلطنت می‌کرد و او در جوانی در دوره خشایار شاه ، مرد و همسرش آرتمیس به جای او سلطنت می‌کرد . آرتمیس که ایرانی بود برای شوهر خود ارامگاهی ساخت که یکی از بدایع و عجایب هفتگانه جهان شد که کلمه موزوله به معنای آرامگاه با شکوه در زبان اروپایی از اینجا گرفته شده است . این آرامگاه بین سال های ۳۵۳تا ۳۵۰ قبل از میلاد در دوره پادشاهی اردشیر سوم هخامنشی ساخته شده و محل آن اکنون در شهر بدرروم ترکیه است . وی برای ساخت مقبره از نقشه کاخ پرسپولیس استفاده کرد . وی همانند کاخ داریوش مقبره را روی تخته سنگ بزرگی بنا کرد که نسبت به زمین ۴۰متر ارتفاع داشت . حیاط عمارت ۲۴۲متر طول و ۱۰۵متر عرض داشت و ستون های سنگی مرتفع مانند پرسپولیس در آن کار گذاشته شد و معماران آن ساتیروس و پتیس نام داشتند و مقابل این شهر جزیره کوس قرار دارد که زادگاه بقراط پزشک معروف یونانی است که وی در آن زمان ایرانی یا تبعه ایران بوده است . هر چند در انتظار عجیب جلوه می‌کند و موضوع بعدی اینکه یکی دیگر از این شهرهای ایرانی اولمپوس بود که آن را به اسم کوه المپ و مسکن خدایان نامیدند و سلاطین هخامنشی اولمپوس را مرکز ورزش کردند و المپیاد بوجود آوردند و هر سال ورزشکاران کشورهای امپراطوری ایران در آنجا جمع شده و مسابقه می‌دادند و در اوقاتی که روابط ایران و یونان خوب بود ورزشکاران یونانی هم در المپیاد شرکت می‌کردند و المپیک و المپیاد نیز در ایرانشهر و توسط ایرانیان بوجود آمد . و اولین بار به دلیل گستردگی امپراطوری هخامنشی و جابجایی لشکریان و صنعتگران و تجار تمام ممالک یونان ، مصر ، بابل ، ایلام و حتی آفریقا کلمات از این زبان ها وارد زبان فارسی شد . کلماتی مانند سیروس ، عروس ، خروس ، یونانی بوده و کلماتی مانند قم (کم ) طبس ، تون و رباط مصری قبطی خالص هستند . قم یا کم یعنی زمین سیاه و نیز اداره ثبت اسناد و املاک یک اداره مصری دانست . نویسندگان (سرزمین جاوید «ماریژان موله ، هرتز فلد ، گیرشمن » ترجمه ذبیح اله مسعودی ).

فرهنگ ایرانی و هلنی

۴ بازديد

فرهنگ ایرانی را تعریف کنید؟

فرهنگ ایرانی یک مقوله و سوال به درازای تاریخ بشریت و تمدن آن است . گران سنگ ترین ، غنی ترین ، پربار ترین و حتی جهان شمول ترین فرهنگ بشریت ، فرهنگ ایران است. بسیار غنی ، متمدن ، میراث فرهنگی ، تاریخی ایران علیرغم هجوم بیگانه و خودی در جهان بی مانند است . ایران در دوران باستان شاهنشاهایی چون شاهان هخامنشی را به خود دیده است . با وجود تغییرات سیاسی ، مذهبی ، تاریخی ایرانیان ارتباط عمیق با گذشته خود را حفظ کرده است . اگرچه زندگی روزمره در ایران و دین با اسلام شیعه در هم آمیخته است اما هنر ، ادبیات و معماری بومی این کشور یادآور سخت عمیق ملی آن و فرهنگ ادبی گسترده تری است که در دوران پیشین در سراسر خاورمیانه ، جنوب آسیا گسترش یافته است . از دیدگاه فرهنگی بهش اعظم تاریخ نوین ایران به تنش میان مذهب شیعه و میراث فرهنگی ایران تعلق گرفت .

ایران به عنوان یک کشور چند قومیتی شناخته شده است و قومیت های فارسی زبان ، لر ، ارمنی ، آذری ،کرد، عرب ، بلوچ ، ترک و دیگر قومیت ها هر کدام دارای آیین های ادبی و تاریخی ویژه ای نیز هستند که قدمت بسیاری از آن ها به سده ها پیش باز می‌گردد . فرهنگ ایران در مقوله مذهب و آداب و رسوم بسیار قدرتمندتر از سایر مقوله ها درخشیده است و از معدود فرهنگ های جهان و حتی منحصر ترین فرهنگ جهان است که تسلیم هیچ زبانی نه یونانی ، نه غربی ، نه مغولی علیرغم سختگیری ها نشد و حتی برعکس در زبان آنها نفوذ کرده و تاثیرگذار بوده است. و این به دلیل عمق اقیانوس فرهنگ ایران است.

عناصر فرهنگ ایرانی : عناصر فرهنگ ایرانی را که فراتر از مرزهای سیاسی ایران است می‌توان نام برد: ۱- زبان فارسی و گویش ها و لهجه های آن بخصوص کردی ۲-جشن های محلی از جمله نوروز و شب یلدا و تقویم خورشیدی ۳-فلسفه ۴-دین و آیین ها شامل زروانیسم ، میترایسم ، مهر پرستی ، زرتشتی ۵- هنر ایرانی شامل ادبیات و شعر فارسی و کردی ۶- معماری ایرانی حتی خوراک ایرانی ۷- موسیقی و آوازهای ایرانی و غیره .

فرهنگ ایرانی به شدت به فرهنگ ها و مردم جهان تا نقاطی چون ایتالیا ، مقدونیه ، روسیه ، شرق اروپا ، آسیای میانه ، عربستان ، شبه قاره هند و شرق آسیا همچون چین تأثیر گذار بوده است .

در محل تاریخ غنی ایران از راه هنر ، معماری ، شعر ، دانش و فناوری ، پزشکی ، فلسفه و مهندسی اثر قابل توجه بر جهان گذاشته است . در مورد لباس و نساجی فردوسی در شاهنامه کیومرث را مبدع و مخترع داشته است و بعد از او هوشنگ چرم ساز مبدع لباس چرمی و تهمورث دیوبند را مبدع سواد و خط و آغازگر نساجی در ایران است . هخامنشیان در پوشاک دنباله رو فرهنگ پوشاک ماد بوده و اشکانیان توجه به بیگانگان و یونان داشته ولی ساسانیان پوشاک خود را براساس بیگانگان گذاشته اند .

قالی ایرانی از دیرباز بلند آوازه و مورد استفاده بوده است (گرنفون در کتاب سیرت کورش) در بین سال های ۴۳۰تا ۴۳۵ ق. م می‌نویسد (ایرانیان برای اینکه بسترشان نرم و زیبا باشد قالیچه زیر بستر خود می‌گذاشتند .

معماری : دارای دانش بومی و پیشینه ای طولانی است . در طول تاریخ به عنوان عالی ترین بخش هنر ایران شناخته شده است . این معماری در دوره هخامنشیان ، پارت ها ، ساسانیان برتر بوده است . چغازنبیل ، پارسه تخت جمشید ، مجموعه آثار رهبانی ارامنه ایران و غیره از مهم‌ترین شاخصه های بارز فرهنگ ایرانی بوده است .

رسوم : عید نوروز ، مراسم دید و بازدید و گردشگری ، سیزده بدر ، چهارشنبه سوری ، جشن تیرگان ، مهرگان ، سپندارمذگان ،امرداد ، شب یلدا از بازماندگان آداب و رسوم ایرانی هستند .(مطالب برگرفته از کتاب میراث فرهنگی مکتوب یا آداب و رسوم در ایران قدیم به تألیف لریتا بدیعی)

هلنیسم

۳ بازديد

هلنیسم یا هلنی سازی به معنای پذیرش فرهنگ ، مذهب ، زبان و هویت یونانی توسط غیر یونانیان است در دوره باستان استعمار اغلب به یونان شدت انجامید . در دوره هلنیستی بسیاری از سرزمین هایی که توسط اسکندر مقدونی فتح شده بودند هلنیزه شدند تحت امپراتوری روم شرقی (بیزانس) بسیاری از قلمرو آن یونانی شد . و در دوران مدرن ، فرهنگ یونانی بر فرهنگ های اقلیت در یونان مدرن چیره شده است . دوران علنی از لشکر کشی های اسکندر به شرق آغاز می‌شود و از فتوحات او تا استقرار سلطه روم تا آسیای صغیر و مصر به طول می‌انجامد ( از قرن سوم قبل میلاد تا اول میلادی ).

با در آمیختگی تمدن شرق و غرب (یونان و خاورمیانه ) این دوران هر روز شکوفاتر می‌‌شود. برای نخستین بار یک تاریخ دان آلمانی در سال ۱۷۳۶ واژه هلنیسم را به کار برد و سپس از آن این نام به دوره ای از تاریخ سیاسی و فرهنگی و هنری یونان که مشخصه آن پدید آمدن دولت ها در مناطق امپراتوری یونان پس از مرگ اسکندر بود اطلاق گردید .این دوره از سال ۳۳۰ق.م تا ۲۷ق.م تداوم تداوم یافت . محدوده جغرافیایی هنر هلنی از شمال تا جنوب روسیه از شرق تا هند و از جنوب مصر و شمال آفریقا و از طرف غرب کناره های مدیترانه فرانسه و اسپانیا بوده است . شهر تاکسیلا در پاکستان و شهرهای اسکندریه در مصر و سایر نقاط جزو آثار دوره هلنی است . پیروزی اسکندر موجب گسترش تمدن و هنر یونان به سایر نقاط گردید تا آنجا که نیمی از جهان آن روز را به زیر سلطه خود درآورد این گسترش روز افزون موجب گردید که هنر اصیل یونان تعمیم و اعتبار خود را از دست داده و در اغلب موارد منحصرا برای عظمت مادی و شکوه و جلال کاخ های حاکمان مقتدر به کار می‌رود و از طرفی این دوره از نظر هنری و فرهنگی تحت تأثیر نفوذ و عناصر فرهنگی و هنری مشرق زمین قرار گرفت و به این ترتیب هنری متبلور شد که آن را هلنیسم یا یونانی مابی نام نهادند .

اسکندر موانح سیاسی را که از تقابل فرهنگی جلوگیری می‌کرد از میان برداشت او به هر سرزمینی پا می گذاشت پس از فتح آن آنجا را مرکز آداب و رسوم و فرهنگ یونانی می‌داد . زبان ، ادبیات ، معماری ، ورزش و سایر رسوم یونانی را با خود به آنجا می‌برد و در جهت بسط و گسترش آن می‌کوشید . در عصر هلنی تئاتر ها و ورزشگاه ها از دوران کلاسیک بسیار بزرگتر بودند . تئاتر های این عصر ده ها هزار تماشاچی را در درون خود جای می‌داد . در بسیاری از بناهای عمومی شهرها تئاترهایی بر پا می‌گشت این گسترش مدنیت هلنی با تغییرات کیفی همراه بود و ضمناً میراث فرهنگی شرق را نیز در بر داشت . پس از تسخیر مشرق زمین توسط اسکندر امتزاجی اندیشه ها ، دین ها و هنرهای غربی و شرقی پدیدار شد که موجب تغییر و دگرگونی در معماری یونانی گردید ، گوناگونی ها ، پیچیدگی ها و پیشرفت های چشمگیر فرهنگ هلنی به یک شیوه معماری با مقیاسی بزرگ و تنوعی پر دامنه که مراتب فراتر از آنچه کشور، شهر کلاسیک می‌توانست بطلبد ، نیازمند بود فعالیت های ساختمانی از مراکز قدیمی واقع در سرزمین اصلی یونان به شهرهای پر رونق پادشاهان هلنی در آسیای صغیر که مرکزیت بیشتری برای دنیای هلنی داشته انتقال یافت . مقیاس درونی بناها که این یکی از ویژگی معماری هلنی بود ، معماری خانگی را گسترش می‌دهند که پولیس های سنتی این شرایط را ایجاد نمی‌کردند . از بناهای مهم معبد آپولون در دودوما نزدیک شهر منلیتوس در آسیای صغیر و تئاتر سرگشاده اپیداوروس اشاره کرد .

سیر تکاملی هنر یونان را می‌توان چنین جمع بندی کرد که در قرن ششم پیش از میلاد استقلال هنر کشف گردید و در قرن پنجم پیش از میلاد (عصر کلاسیک ) به کار گرفته شد. در قرن چهارم ق.م هنر به زیبایی گرایی روی آورد و در قرن پیش از میلاد (عصر هلنی ) و از آن به بعد (قرن اول و دوم قبل میلاد ) به اوج خود رسید و به پیوندی جهانی یافت .(مطالب برگرفته از کتاب اسطوره های یونان اثر جان پین سنت)

هلن کیست؟ هلنیسم چیست!؟

۳ بازديد

هلن کیست ؟

هلن به دو نفر اطلاق می‌شود :۱-هلن تروایی که گفته می‌شود زیباترین زن روی زمین است.۲-هلن یونانی که در اساطیر یونان هلن خدا و اسطوره همه یونانی ها است . او پسر دوکالیون و پیرها است . ونیز گفته می‌شود هلن پسر زئوس خدای خدایان است . و اما داستان هلن بی شباهت به داستان نوح عبری و افسانه گیلگمش سومری نیست .

پدر و مادر هلن کشتی ساختند و در طول مدت سیل جهانگیر در آن بودند که کشتی در کوه

پارسوناس به زمین نشست و آنان به خاطر فروکش کردن سیل برای خدایان قربانی کردند و از آنان راهی برای سکونت مجدد زمین خواستند. خدایان گفتند که از دامنه کوه سنگ پرتاب کنند سنگ های که دوکالیون پرتاب کرد مرد و سنگ های که پیرها پرتاب کرد زن شدند و اولین سنگی که پرتاب کردند پسری شد که نامش را هلن گذاشتند .

پسران هلن سه نفر بودن که سه قبیله یونان را پایه گذاری کردند و در سال ۳۱قبل از میلاد امپراطور روم اکوستوس ، یونان را به بخشی از امپراطوری روم ملحق و یونانی را که در سال ۱۶۸ قبل از میلاد فرهنگش رومی شده بود بلعید .(مطالب برگرفته از کتاب اساطیر یونان اثر راجر لنسلین گرین )

ادامه مثال

۳ بازديد

بدوی ترین نوع پرستش توتم پرستی است . هر چند امکان دارد اشیایی بی جان مانند بت ها پرستش شوند یا مظاهر طبیعی مانند کوه ، تخته سنگ ، رعد و برق ، خورشید ، ماه ، ستاره و چشمه لیکن گسترده ترین نوع توتم هر قبایل بسیار بدوی و متاخر توتم حیوانات است که گاه واقعی مانند حیوانات معمول و گاه خیالی است مانند سیمرغ ، اژدها و اسب تک شاخ و غیره .

مطمئنا ایرانی ها هم توتم پرست بوده اند لیکن به دلیل تمدن و فرهنگ غنی و پیشرفته بسیار سریعتر از ملل دیگر معبود های بزرگتر و پیشرفته تر و خدایان را پیدا کرده و پرستش نموده اند لیکن در عمق اعتقادات مردمان هنوز علائم توتم پرستی و حتی تبدیل توتم ها به تابوی اعتقادی و یا مقدسات در کنار دین موجود است . حیوان توتم ، مقدس است و در رده خدایان و معمولاً قابل خوردن نیست و بی احترامی ، کشتن و اذیت قابل قبول نیست . اما اعتقاد بر این است که این حیوان وجه اشتراک خدایان و بندگان آنان است و منزه و مورد توجه آنان است و بدینوسیله با خوردن این قربانی که فقط مخصوص خدایان است با آنان آمیخته و شریک می شوند . و در مراسم دینی تحت آداب و رسوم و مناسک با حضور نماینده خدایان مانند شمن، موبد و درویش وسید و با آلت تقدیس شده مانند سنگ چخماق ، شهاب سنگ و فلزات که بر آن اوراد خوانده شده و حتی با آتش مقدس و در قربانگاه و نیز در ایام مخصوص و در کسوت لباس مخصوص یا با رنگی مخصوص و نیز حرکات مخصوص و موزون مانند رقص اجرا می‌شود هرچه قوم بدوی تر مراسم پیچیده تر . مهم ترین و باقی مانده ترین توتم کردی خروس است که در زبان کردی با گویش کله شیر نمادی از شیر نر بوده که توتم بسیاری از ملل جهان است و در ادیان باستانی ایران مانند مهرپرستی و مزدا پرستی بشارت دهنده روشنایی و نشان فره ایزدی است . در مذهب اهل حق که رگه های روشنی از میترا پرستی و مهرپرستی پایه و اساس آن را تشکیل داده و بعضی از رسوم اسلامی صرفاً جهت تقیه و دوری از آزار مسلمین و حاکمین نیز عدم پرداخت باج و جزیمه در آن راه یافته است. خروس یک توتم است . سربریدن و خوردن و آزار آن در ایام عادی ناپسند است .لیکن هر ساله در ابتدای زمستان کردی مطابق با اوایل آبان ماه ابتدا سه روز روزه برای خاوندکار که احتمالا همان خداوندگار است می‌گیرند . سپس یک خروس سالم و محلی را خریده بعنوان نذر و در پایان روز سوم ذبح و با کاردی که قبلاً بر آن دعا خوانده شده و طی خواندن دعا و همراه با روغن محلی و نان مخصوص نذر و آداب و رسوم خاص پخته و سپس بین همکیشان تقسیم شده و سپس عید و جشن شروع و به حضور بزرگان دین رفته و مراسم عید مبارکی رو بجا آورده می‌شود . و این آداب و عقاید پیچیده است که به اختصار بیان شد .(مطالب برگرفته از کتاب توتم و تابو فروید ، کتاب جشن ها و اعیاد مذهبی در ایران قبل از اسلام به تألیف حبیب الله بزرگ زاده ، کتاب آیین یارسان به تألیف صدیق صفی زاده)

مفهوم

۳ بازديد
»مفهوم تابو »شامل تمام رسوم و عاداتی است که در آنها، تـرس و هراسـی ملهـم از
بعضی اشیا و نیز اعمالی که مربوط به آن اشیا است، منعکس می گردد.«3
و در جای دیگر می گوید: »اگر ما بر طبق مفهوم کلی کلمه، تابو را عبارت از هر نوع منعی بـدانیم کـه بوسـیله
عادات و رسوم تحمیل و یا در قوانین مقرر گردیده و به موجـب آنهـا دسـت زدن بـه یـک شیئی یا تصاحب آن با بکار بردن پاره ای کلمات ممنوع، تحریم و نهی شـده اسـت...« مـی توان گفت که هیچ ملت و هیچ درجه ای از فرهنگ را نمی توان سراغ کرد که در آن، نتایج
مضر ناشی از نقص تابو وجود نداشته باشد.

مثال

۳ بازديد

ذکر یک نمونه تابو :

در اساطیر گفته شده کیومرث پیشدادی که اولین انسان جهان است و حاصل ارتباط اهورا مزدا خدای آسمان و سپندارمذ خدای زمین بود بعد از سالیان زیاد بی حرکت بودن و سی سال عبادت و پادشاهی مرد و بجانب چپ افتاد و نطفه او بر زمین چکیده و گیاهی به نام مهرگیاه یا مردم گیاه پدید آمد که ریشه اش شبیه دو آدم به هم پیچیده است . و از آن مشی و مشیانه یا مهری ومهریانه یا مرد و مردانه اولین زن و مرد زمین به وجود آمد و از ازدواج آنان سیامک و سیامی به وجود آمد و این گیاه اسامی مختلف در تمام ملل بخصوص شرقی و قسمتی از غرب دارد در زبان عربی تفاح الجن و چند نام دیگر ، در شرق دور جنسینگ و نام تابویی آن سگ کش است .

و این گیاه در ادوار گذشته تابو بوده و نزد مردم بخصوص حکما و جادوگران اعتبار خاصی داشته است . چینی ها خاصیت جادویی و اغراق آمیز پزشکی برای آن قائلند .

در سحر از خشک شده و بخور آن با نام تفاح الجن برای احضار جنیان سفلی استفاده شده و در بیشتر مکاتب جادوگری بیشترین خاصیت آن جذب جنس مخالف و حتی از بین بردن ناباروری و غیره است .

اما چرا مهرگیاه تابو است؟

گفته می‌شود در ماه اردیبهشت هنگام شب ماه کامل برگ آن در تلألو مهتاب مانند شعله ای آتش قرمز رنگ است که باید شخصی که تصمیم کندن گیاه دارد ابتدا خود را در حجاب روحانی بصورت ۷ دایره قرار داده کاردی نو همراه داشته و سپس یک سینی مسی یک کتاب مقدس و یک سگ همراه داشته باشد . بعد از خواندن عزائم مانند برهتیه دور گیاه را بدون آسیب رساندن به آن از خاک خالی با کار دی که اسم های مخصوص

روی آن است سپس یک طناب کنفی یا پنبه ای

به گیاه بسته و به گردن سگ ببندد و خود از سگ فاصله بگیرد سپس سگ را با طعمه یا شکار تحریک کند تا حرکت کرده و گیاه را از ریشه و بن دراورده و مابقی جریان ............پس از سه روز سگ می‌میرد و اگر انسان این کار را خودش انجام دهد خودش می‌میرد و دلیل انتخاب سگ نیز احترام و ارج آن در ایام باستان بوده است .

و بدینوسیله هزاران سال این گیاه تابو بوده است که در عین حال برای آن ارزش و احترام و کاربردهای فراوان قائل بوده اند اما از خشم آن می‌ترسیده اند .(مطالب برگرفته از کتاب مجربات به تألیف شیخ حنفی )

دوگانگی عواطف تابو

۳ بازديد
تابو و دوگانگی عواطف
تابو واژه ای است از زبان پولینزی که ترجمه آن برای ما مشکل است؛ زیرا مدلول این کلمـه دیگـر در میان ما وجود ندارد.1 برای رومیان باستان این مفهوم هنوز وجود داشت؛ »ساکر«2 آنها شباهت بـه »تـابو«ی اهالی پولینزی داشته است. »آگیوس«3 یونانی ها و »کادوش«4 عبریها قاعدتاً تا به همان معنی تابوی اهـالی پولینزی بوده است و نیز کلماتی به همین معنی در میان اقوام ساکن آمریکا و افریقا )ماداگاسکار( و شمال و
مرکز آسیا وجود داشته است. برای ما تابو بر دو معنای متضاد دلالت می کند: از یکطرف مفهـوم »مقـدس«، »مخـتص« و از سـوی
دیگر مفهوم »اضطراب انگیز«، »خطرناک«، »ممنوع« و »پلید« را می رساند. در زبان پولینزی بـرای مفهـوم مخالف تابو، کلمه »نوآ«5 بکار برده می شود که به معنی عادی و معمولی و چیزی در دسترس همگان است. به این ترتیب با واژه »تابو« مفهوم نوعی تحدید و منع همراه است و تابو اساساً در منعها و قیـود تجلـی مـی
کند. اصطلاح »ترس مقدس« خودمان، در بیشتر موارد همان معنی تابو را می رساند. قیود تابویی، امری سوای منهیات صرف مذهبی و اخلاقی است. محدودیتهای مـذکور بـه اوامـر الهـی
منسوب نیستند، بلکه خود بخود پا گرفته اند، و آنچه آنها را از نهی های اخلاقی متمایز می سازد اینستکه در شمار قواعدی نیستند که بطور کلی بر ضرورت کف نفس تکیه دارند و دلایل این ضـرورت را مشـخص مـی سازند. محرمات تابویی بر هیچ دلیلی مبتنی نیستند و منشأ آنها مجهول است و در حالی که بـرای مـا غیـر
قابل فهم هستند به نظر کسانی که زیر سیطره آنها بسر می برند، طبیعی جلوه می کند. »وونت«6 می گوید تابو عبارت از کهن ترین مجموعه قوانین غیر مدون بشر است. عموماً بر این عقیده
اند که »تابو« از خدایان قدیم تر و مربوط به دوره ماقبل مذهبی است.چون اگر بخواهیم تابو را از نظر روانکاوی مورد بررسی قرار دهیم به یک توصیف بی طرفانه از آن نیـاز
خواهیم داشت، من مستخرجه ای از مقاله »تابو« در دایره المعارف بریتانیکا1 در اینجا نقل می کنم؛ نویسنده این مقاله »ن. و. توماس«2 دانشمند مردم شناس است:
»تابو به معنی دقیق کلمه، مدلولهای زیر را در بردارد الف( صفت مقدس )یـا پلیـد( در اشخاص یا اشیاء. ب( نتایج مقدس )یا پلید( که از نقض این حرمت ناشـی مـی گـردد. نقطـه مقابل »تابو« در زبان پولینزی »نوآ« است که به معنی معمولی و عادی است. اگـر تـابو را بـه معنای وسیع تری در نظر بگیریم، انواع متعددی از آن تشخیص می دهیم: 1( تابوی طبیعـی یا مستقیم که محصول یک نیروی اسرار آمیز )مانا(3 است که بوجود یک شخص یا یک شیئی وابسته است. 2( تابوی انتقالی یا غیر مستقیم که از همین نیرو سرچشمه می گیـرد، ولـی یـا اکتسابی است و یا از یک روحانی، یک پیشوا و یا امثال آنها اخذ شـده اسـت. 3( تـابوی حـد وسط دو نوع اول که از عوامل دوگانه قبلی ترکیب می یابد، مانند آنچه فی المثل در تخصیص یک زن به یک مرد دیده می شود. کلمه تابو در مورد بعضـی دیگـر از تحدیـدات مربـوط بـه مراسم و آیین نیز بکار برده می شود. ولی نباید آنچه را که شـاید بیشـتر در ردیـف محرمـات مذهبی است به عنوان تابو تلقی کرد. هدفهای تابو مربـوط بـه قلمروهـای مختلـف اسـت؛ در تابوهای مستقیم هدفها عبارتند از: الف( صیانت از افراد برجسته از قبیل پیشوایان، روحانیان و نیز حفظ اشیایی که برای آنها نوعی ارزش قائلند در برابـر صـدمات احتمـالی. ب( حمایـت از ضعفا، زنان، کودکان و بطور کلی انسانها در برابر »مانای نیرومند« روحانیان و پیشوایان یعنی نیروی جادویی آنها. ج( جلوگیری از خطراتی که از تماس با اجساد یا خـوردن بعضـی اغذیـه ناشی می شود و غیره. د( پیشگیری از آشفتگیهایی که ممکن است در جریان انجـام گـرفتن برخی وقایع مهم زندگی از قبیل تولد، تعلیم آیـین بـه افـراد و پـذیرش آنهـا، ازدواج، اعمـال جنسی و غیره، پیش آید. هـ( حفظ افراد انسانی در برابر قدرت و یا خشم خدایان و شیاطین.4 و( حفاظت اطفال به هنگام زاده شدن یا صیانت کودکان در برابـر خطـرات مختلـف ناشـی از وابستگی عاطفی که با والدین خود دارند، فی المثل آنان ]والدین طفـل[ اعمـالی انجـام مـی دهند یا غذایی مصرف می کنند که خوردن آنها ممکن است ایجاد بعضی صفات مخصوص در کودکان بشود. هدف دیگر تابو عبارت است از حفظ دارایـی فـرد – ابزارهـا، کشـتزار، و سـایر اموال او – در برابر دزدان. در آغاز،مجازات تخلف از تابو را امری تلقی میکردند خود به خود و به موجب یک ضرورت درونی پیش می آید، تابویی که از آن سرپیچی شده، خود رأساً انتقام می گیرد. در دوره ای که مظاهر خدایان و شیاطین – که تـابو را بـه آنهـا ارتبـاط مـی دهند – کم کم بوجود می آیند، پیش آمدن مکافات عمل را از جانب نیروی خدایان تلقی می کنند. در موارد دیگر – و شاید در اثر تکامل بعدی مفهوم تابو – وظیفه مجازات فرد گستاخی که با خطای خود، همنوعان را به مخاطره می افکند؛ به عهده جامعه قرار می گیـرد. بـه ایـن ترتیب است که آیین کیفر در ابتدایی ترین صورت خود، در جامعه بشری به تابو وابسـته مـیشود
شود.

توتم و تابو

۲ بازديد

توتم :

توتم از نظر فروید : توتم به طور کلی حیوانی است که ممکن است خوردنی و بی آزار یا خطرناک و وحشت آور باشد . توتم به ندرت گیاه یا نیروی طبیعی باشد (باران و آب ) که با همه گروه رابطه ویژه ای دارد . توتم در وهله نخست جد گروه و در وهله دوم فرشته حامی و نگهبان آن است و برای آنها پیام غیبی می فرستد و در عین حالی که برای دیگران خطرناک است فرزندان خود را می‌شناسد و آنها را مصون نگاه می‌دارد و برعکس . کسانی که توتم واحدی دارند این وظیفه مقدس را برعهده دارند که توتم خود را نکشند و یا از بین نبرند و از گوشتش نخورند وگرنه از مکافات عمل در امان نخواهند بود . توتم به ارث به نسل های خود منتقل می‌شوند و بیشتر از جانب مادر منتقل می‌شود و توتم به زمین یا محل وابسته نیست و افراد یک توتم می‌توانند دور از هم زندگی کنند و روابط جنسی در افراد یک توتم شامل قوانین ویژه ای است . کلمه توتم اولین بار سال ۱۷۹۱ توسط جیمز لانگ انگلیسی که آن را از سرخ پوستان آمریکا شمالی اقتباس کرده بود وارد فرهنگ شد . توتم در میان استرالیایی ها ، سرخ پوستان آمریکا ، اقیانوسیه ، هند شرقی ، اقوام آفریقایی شایع است و آثاری وجود دارد که اقوام سامی و آریایی اولیه توتم پرستی رواج داشته است و توتم پرستی مرحله ای لازم و عمومی در سیر تحول بشر به حساب می‌آید و نیز اینکه توتم موروثی است و ازدواج هیچ گونه تغییری در آن بوجود نمی آورد . (مطالب برگرفته از کتاب توتم و تابو فروید)

 

تابو چیست ؟

تابو (محرمات ) اصطلاحی است که مربوط به قوم پولنیزی ترجمه آن برای ما کار مشکلی است زیرا چنین معنایی در فرهنگ ما نیست .روسیان به آن سالک ، یونانیان اکوس و یهودیان کادوش میگویند. از دیدگاه ما تابو بین دو معنای متضاد است . از یک سو به معنای مقدس و وقفی است و از سوی دیگر به معنای خطرناک ، وحشتناک،ممنوع ،نجس ، اسرار آمیز است. تابو به معنای غیر قابل وصول ، محدود ، ممنوع است .و اصطلاح معروف وحشت مقدس به معنای تابو است و دارای انواعی است که بیان نمی‌کنیم. باید عرض شود که هم توتم داریم هم تابو هم مقدسات و نباید اینها را با هم مخلوط کرد مثلا گیاه اسفند (اسپند) ،چوب درخت تاوی ، چشم زخم ، طلسمات و غیره از این دست جز مقدسات هستند . درخت سرو که گفته می‌شود زرتشت از بهشت آورده مقدس است و توتم نیست . و در مذهب یارسان نیز این درخت به سرو بابایادگار و میوه آن جوز گفته می‌شود که جهت یک مراسم مذهبی که در آن به اصطلاح جوز سر شکسته شده و فرد کودک وارد مذهب اهل حق می‌شود. که این سرو شاخه اش را نمی‌شکنند و در خانه میوه اش مقدس و متبرک است که حتی به آن سوگند یاد میکنند. ولی به نظرم این یک توتم نیست و جز مقدسات است . در استرالیا کانگرو و در آفریقا و نیز ایران زمان ساسانی شیر (اسامی اردشیر ، شیرخان ، شیرعلی ، شیراز ) نمونه آن در میان مهرپرستان گاو ، کردهای ایزدی مار ، بومیان آمریکا عقاب ، خرس ، لاک پشت توتم است .

در ایران بعد از اسلام توتم پرستی کمرنگ و ازبین رفته است لیکن پرهیز از کشتن مار به عنوان فرشته در ادیان قدیم بین‌النهرین و ترس از آزار گربه به خصوص سیاه در مصر باستان و ترس از آزار پرنده قمری در ایران وجود دارد. در میان قوم یارسان که بیشتر عقاید آنان از مظهر مهرپرستی نشأت گرفته اند . خروس یک حیوان مذهبی و یک توتم است. البته این احترام به خروس در اسلام وجود داشته و پیامبر اسلام در معراج به خروس سفید اشاره کرده و گرامی دانسته است . و در ایران باستان خروس مقدس بوده که فره ایزدی داشته و نماینده سروش در گیتی است . او سپیده صبح را از دور می‌بیند و خبر می‌دهد . خروس دشمن دیو خواب بوشاسیا است اهریمنی است که نمی‌گذارد مردم بیدار شوند و به سوی سپیده و مهر پیش از فراز آمدن خورشید نماز گذارند . خروس پاسبان شب است و با دیو خواب مبارزه می‌کند. بوشاسیا یک دیو زن است که دارای دست های دراز است. بانگ خروس اگر در هنگام صبح باشد خوش یمن است و اگر در خارج وقت باشد بد یمن و علامت بدی است . طبق گفته محققین بخصوص فروید توتم بودن خروس در آیین با شرایط توتمی مطابقت داشته و محرز است . زیرا در این مذهب کشتن و آزردن خروس حرام و گناه دارد و فقط بعنوان قربانی و با اجازه مخصوص و کارد مطهر و ایام مخصوص استفاده می‌شد. و افراد قبیله با تناول گوشت آن در گوشت و خون با خدایان شریک می‌شوند . همانند مسیحیان که می‌گویند نان ،گوشت عیسی و شراب ،خون عیسی است.و نیز بعد از تناول ، مراسم عید و جشن است و اینکه در قربانی همه قسمت های خروس پخته می‌شود و دور ریز یا خام پز و جداگانه ندارد و خروس سفید مقبول تر است .ونیز در این مذهب مانند همه مذاهب توتمی ازدواج گروه های توتمی دارای شرایط خاص و ویژه است و خارج از آن مطرود و ممنون است .

و نیز نزد ادیان ابراهیم خروس یکی از چهار مرغ حضرت ابراهیم است و یابنده دافاین و گنج ها با طلسم و دعای مخصوص بوده و نزد عجم خروس فراری دهنده دیوان از منزل است . (مطالب برگرفته از کتاب وتابو فروید و کتاب آیین یارسان به تألیف صدیق صفی زاده )

ادامه مطلب فرهنگ

۳ بازديد

معنای فرهنگ:

واژه ای فارسی و مرکب از دو جز فر به معنای پیش و هنگ به معنای کشیدن است .که به مفهوم کشیدن و قصد و آهنگ است . و از فرهیختن اشتاق یافته است . که در معنای گوناگونی ماننددانش ، دانایی ،خرد ،معرفت، آداب و رسوم و غیره به کار رفته است و در اصطلاح ماهیت، هویت و موجودیت یک ملت را فرهنگ می نامند.

تعاریف:

فرهنگ مانند بسیاری از واژگان دیگر در حوزه علوم انسانی تعریف واحدی ندارد و تعاریفی که تا کنون از آن شده است بسیار متنوع و متعدد است بطوری که تا کنون بیش از آن ارائه شده است ، این موضوع معرف این نکته است که دانشمندان و جامعه شناسان هر کدام از دیدگاه خود این واژه را بررسی کرده اند ، منظور این است که تجربیات و تحقیقات و دانش آنها در هر حوزه ای که هست بیشتر با توجه به آن پس زمینه فکری مقوله فرهنگ را مورد توجه و بررسی قرار می دهند و از آن زاویه به فرهنگ نگاه میکنند و ما نمی توانیم بگوییم که کدام یک از این تعاریف درست تر از بقیه است ، بلکه بهتر است از تمامی آنها در جایگاه خود بهره لازم و کافی را ببریم و زیبایی مسأله نیز در همین است که واژه فرهنگ را بتوانیم با شرایط و دیدگاه های مختلف مورد بررسی قرار دهیم .

۱- معنای تاریخی :

وقتی نگاه تاریخی به فرهنگ داریم معمولا بر میراث اجتماعی تکیه می شود ، مثلا مرتبا خواهیم گفت گذشتگان مان انسان های خوبی بودند کارهای عظیمی کردند و دستاوردهای بزرگی داشتند ولی امروز چه داریم معلوم نیست ، فرهنگ گذشته گرا و گذشته محور است این موارد با نگاه تاریخی بر فرهنگ همخوانی دارد .

پارک ویرجس (۱۹۲۱) : فرهنگ مجموعه ای منسجم از میراث اجتماعی است که نژاد و زندگی تاریخی گروه بدان معنای اجتماعی بخشیده است .

مایرس (۱۹۲۷): فرهنگ آن چیزی است که از گذشته آدمیان باز مانده ، در اکنون ایشان عمل میکند و آینده شان را شکل می دهد .

 

۲- معنای هنجاری :

این معنا تاکید بر فایده ها و راه و روش ها دارد در این شیوه فرهنگی معمولا بر بعد هنجاری بایدها و نبایدها تاکید می شود و جنبه کمیتی و حاکمیتی دارد .

تامس (۱۹۳۷): فرهنگ عبارت است از ارزش های اجتماعی (نهاد ها ، رسم ها ، عقاید و واکنش های رفتاری ) گروهی از مردم ، چه بدوی چه متمدن .

کلاکن (۱۹۵۱): فرهنگ اشارتی است به راه و روش مشخص یک گروه از آدمیان یا طرح کامل زندگی آنها .

۳- معنای ساختی و یا ساختاری :

تاکید بیشتر بر الگو سازی یا سازمان داشتن فرهنگ است معنای فرهنگ از بعد ساختی یا ساختاری با الگو ارائه کردن روش دادن عمل کردن و تولید محصولات فرهنگی همراه است .

ویلی (۱۹۲۹): فرهنگ سیستمی از الگو های واکنشی است که با یکدیگر همبسته و هم پشت اند .

کلاکن و کلی (۱۹۴۵): فرهنگ سیستمی است از طرح های آشکار و پنهان زندگی که از تاریخ سرچشمه می گیرد و همه یا اعضای خاصی از گروه توان مشارکت در آن را دارند.

۴-معنای تشریحی :

این معنا بر عناصر تشکیل دهنده فرهنگ تکیه دارد نظیر هنر و آداب و رسوم اعتقادات و فولکلور و سایر موارد .

تیلور (۱۸۷۱): فرهنگ کلیت در هم تافته ای است شامل دانش ، دین ، هنر ، قانون ، اخلاقیات ، آداب و رسوم و هرگونه توانایی و عاداتی که آدمی همچون عضوی از جامعه به دست می‌آورد .

بنکدیکت (۱۹۲۹): کلیت در هم تافته ای از تمامی عادت هایی که آدمی همچون عضوی از جامعه فرامی گیرد.

 

فرهنگ (culture) براساس تعریف فرانسوی آن : به معنی روح و پرورش جسم به کاربرده شد و به تدریج از زبان فرانسه به زبان آلمانی را یافت و با تغییراتی مواجه شد و به عنوان پیشرفت فکری و اجتماعی انسان و جامعه و بشریت تلقی شد . اصطلاح تاریخی مبادله فرهنگ بین آلمانی ها ، فرانسوی ها و انگلیسی زبان ها ، آن را از تعریف اولیه اش که کاشتن و شخم زدن زمین بوده است ، دور کرد و مفهوم جدیدی بدان بخشید . به طوری که اصطلاح فرهنگ به معنی جامعه شناختی و مردم شناختی آن نخستین بار بوسیله مردم شناس انگلیسی ادوارد بارنت تیلور در سال ۱۸۷۱ بکار رفت .

معادل واژه فرهنگ در زبان عربی : با ورود مفهوم کولتور به وسیله جامعه شناسان و مردم شناس در ادبیات و زبان عربی، اصطلاح �ثقافه� را دانشمندان علوم اجتماعی عرب معدل آن قرار دادند. این لغت از ریشه ی ثقفف یثفف ، ثقافه به. معنی آموختن ، ماهر شدن و یافتن آمده است .

معادل واژه فرهنگ در زبان های اروپایی : فرهنگ در اصطلاح جامعه شناسی و مردم شناسی ترجمه واژه کولتور (culture) فرانسوی و کالچر انگلیسی است . این واژه که از ریشه لاتینی گرفته شده است ، در اصل به معنای گوناگون بکار می رفته است .

*معنی فرهنگ در زبان کردی ایران روشنبیری می‌باشد و در زبان کردی عراق کلتور معنی شده است .

چیستی فرهنگ :

فرهنگ واژه ای فارسی و مرکب از دو جزء �فر� و �هنگ� است که �فر� به معنای شکوه و عظمت و در حالت پیشوندی به معنای جلو، بالا ،پیش و بیرون است (دهخدا، ۱۳۸۷) . فرهنگ را از جهتی به �فرهنگ مادی � و �فرهنگ معنوی� تقسیم کرده اند(آشوری ،۱۳۸۱).فرهنگ مادی را میتوان این گونه بیان کرد که شامل همه وسایل مادی و آنچه به دست بشر از مواد طبیعی ساخته شده است ؛ و فرهنگ معنوی زاییده ارزش ها ، اندیشه ها، باورها ، دانش و فن ها ، دین ، آداب و سنت ها ، علوم و فلسفه ، هنر و همه دستاورد های ذهنی انسان مطرح می‌شود (پوردیهمی ،۱۳۹۰،۴). فرهنگ شامل همه بن مایه های مادی و معنوی زندگی جمعی است که فرد در درون زاییده و پرورش می یابد و از این راه به او �هویت فرهنگی� ارزانی می‌شود که کل باورها و اصول رفتاری او را تحت تأثیر قرار می‌دهد . آلتمن نقش فرهنگ در ارتباط انسان و محیط را با تمایز چهار ویژگی فرهنگ تعریف می‌کند : اول ، فرهنگ بر پایه مجموعه ای از اعتقادات و ادراکات ، ارزش ها ، هنجارها ، رفتارهای اجتماعی یا گروهی ؛دوم فرهنگ شامل الگوهای مشترک دانش ، احساسات یا رفتار یک فرد یا گروه ؛سوم ، فرهنگ شامل انتقال این باورها ، ارزش ها و شیوه رفتار از نسلی به نسل دیگر و چهارم ، تجلی فرهنگ در محیط کالبدی . لذا خانه ها ، سکونتگاه ها و تمام محیط انسان ساخت متأثر از فرهنگ هستند و ارزش های فرهنگی را منعکس می‌کنند (1984,Altman&Chemers). فرهنگ را می توان شامل هر آنچه که خصوصیات ویژه ای به انسان ها می دهد در نظر گرفت ، در تعریف فرهنگ به سه مورد اصلی اشاره شده است که می‌تواند هدف اصلی در استفاده از فرهنگ را مشخص کند که در آن سه مورد ، روش زندگی ، جنبه های ذهنی انسان و عادات و همسازی با محیط های مختلف هستند .

فرهنگ بومی : فرهنگ ها مظاهر گوناگونی دارند و علی رغم این تفاوت های ظاهری دارای شباهت های انکار ناپذیرند . در سایر مظاهر فرهنگ کشور ایران معانی عمیقی نهفته است و مناطق با الگوی بومی در این فرهنگ حاوی معانی باطنی است . به خصوص اینکه در ایران خرده فرهنگ های بسیاری وجود دارد و مردم از مواریث تاریخی متکثر و متنوعی برخوردارند اما این تنوع و تفاوت های آن دارای محتوای درونی مشترکی که همه آنها را تحت یک مجموعه کلی ساماندهی می‌کند (علی محمدی و عبدالهی ،۱۳۹۶، ۳۷).فرهنگ بومی غالب در یک منطقه ، هویتی خاصی به آن منطقه و ساکنان آن می‌بخشد واین هویت بومی در کنار تمایز آشکاری که بین ساکنان مناطق مختلف به وجود می‌آورد ، غرور ملی را هم سبب می‌شود ژ مهم ترین عناصری که در تمایز فرهنگ بومی هر منطقه می‌توان به آن اشاره کرد شامل :

-زبان، گویش و لهجه بومی

- جشن ها و مراسم بومی و محلی

-ایین های مذهبی

- موسیقی و آوازهای محلی

- معماری غالب در یک منطقه

-غذاهای بومی و محلی

- لباس محلی و بومی و... بر حسب نیاز انسان های آن منطقه در گذر زمان در سه سطح محسوس و عینی، هنجارها و استاندارد ها و جهان بینی رشد و ترقی یافته است . زیست بوم ، طبیعت ، جغرافیا ، اکولوژی ، محیط، منابع و روش هایی است که کنشگران انسانی با آنها زندگی می‌کنند و بقا می یابند. زیست بوم ، فرهنگ را و فرهنگ نیز انواع رفتارها را شکل می‌دهد . به طور خلاصه ، روش ساده تفکر درباره فرهنگ ، قرار دادن آن بین زیست بوم و رفتار اجتماعی است(تریناندیس۵۷،۱۳۷۸).

بنابراین واقعیت های مربوط به بوم و محیط می‌تواند بر فرهنگ اثر بگذارد و کل خصوصیات رفتاری را فراهم کند . هنگامی که کل پیچیده فرهنگ تحت تأثیر دلالت های توپولوژیک و محیطی قرار گیرد به گونه ای که بتوان بوم و زیست را در آن مشاهده کرد، آن را فرهنگ بومی می‌نامیم (حسنی ۱۵،۱۳۹۵) .

#فرهنگ #�فر ��هنگ� # ایران #پارسی# باستان #هخامنشی # معماری # اروپایی # آلمان # فرانسه # عربی #فرهنگ بومی #قومیت #زبان #معماری # ارشد #سنت گرایی #مدرنیسم #culture#حسین نقاش #فرهنگ و معماری