معنای فرهنگ:
واژه ای فارسی و مرکب از دو جز فر به معنای پیش و هنگ به معنای کشیدن است .که به مفهوم کشیدن و قصد و آهنگ است . و از فرهیختن اشتاق یافته است . که در معنای گوناگونی ماننددانش ، دانایی ،خرد ،معرفت، آداب و رسوم و غیره به کار رفته است و در اصطلاح ماهیت، هویت و موجودیت یک ملت را فرهنگ می نامند.
تعاریف:
فرهنگ مانند بسیاری از واژگان دیگر در حوزه علوم انسانی تعریف واحدی ندارد و تعاریفی که تا کنون از آن شده است بسیار متنوع و متعدد است بطوری که تا کنون بیش از آن ارائه شده است ، این موضوع معرف این نکته است که دانشمندان و جامعه شناسان هر کدام از دیدگاه خود این واژه را بررسی کرده اند ، منظور این است که تجربیات و تحقیقات و دانش آنها در هر حوزه ای که هست بیشتر با توجه به آن پس زمینه فکری مقوله فرهنگ را مورد توجه و بررسی قرار می دهند و از آن زاویه به فرهنگ نگاه میکنند و ما نمی توانیم بگوییم که کدام یک از این تعاریف درست تر از بقیه است ، بلکه بهتر است از تمامی آنها در جایگاه خود بهره لازم و کافی را ببریم و زیبایی مسأله نیز در همین است که واژه فرهنگ را بتوانیم با شرایط و دیدگاه های مختلف مورد بررسی قرار دهیم .
۱- معنای تاریخی :
وقتی نگاه تاریخی به فرهنگ داریم معمولا بر میراث اجتماعی تکیه می شود ، مثلا مرتبا خواهیم گفت گذشتگان مان انسان های خوبی بودند کارهای عظیمی کردند و دستاوردهای بزرگی داشتند ولی امروز چه داریم معلوم نیست ، فرهنگ گذشته گرا و گذشته محور است این موارد با نگاه تاریخی بر فرهنگ همخوانی دارد .
پارک ویرجس (۱۹۲۱) : فرهنگ مجموعه ای منسجم از میراث اجتماعی است که نژاد و زندگی تاریخی گروه بدان معنای اجتماعی بخشیده است .
مایرس (۱۹۲۷): فرهنگ آن چیزی است که از گذشته آدمیان باز مانده ، در اکنون ایشان عمل میکند و آینده شان را شکل می دهد .
۲- معنای هنجاری :
این معنا تاکید بر فایده ها و راه و روش ها دارد در این شیوه فرهنگی معمولا بر بعد هنجاری بایدها و نبایدها تاکید می شود و جنبه کمیتی و حاکمیتی دارد .
تامس (۱۹۳۷): فرهنگ عبارت است از ارزش های اجتماعی (نهاد ها ، رسم ها ، عقاید و واکنش های رفتاری ) گروهی از مردم ، چه بدوی چه متمدن .
کلاکن (۱۹۵۱): فرهنگ اشارتی است به راه و روش مشخص یک گروه از آدمیان یا طرح کامل زندگی آنها .
۳- معنای ساختی و یا ساختاری :
تاکید بیشتر بر الگو سازی یا سازمان داشتن فرهنگ است معنای فرهنگ از بعد ساختی یا ساختاری با الگو ارائه کردن روش دادن عمل کردن و تولید محصولات فرهنگی همراه است .
ویلی (۱۹۲۹): فرهنگ سیستمی از الگو های واکنشی است که با یکدیگر همبسته و هم پشت اند .
کلاکن و کلی (۱۹۴۵): فرهنگ سیستمی است از طرح های آشکار و پنهان زندگی که از تاریخ سرچشمه می گیرد و همه یا اعضای خاصی از گروه توان مشارکت در آن را دارند.
۴-معنای تشریحی :
این معنا بر عناصر تشکیل دهنده فرهنگ تکیه دارد نظیر هنر و آداب و رسوم اعتقادات و فولکلور و سایر موارد .
تیلور (۱۸۷۱): فرهنگ کلیت در هم تافته ای است شامل دانش ، دین ، هنر ، قانون ، اخلاقیات ، آداب و رسوم و هرگونه توانایی و عاداتی که آدمی همچون عضوی از جامعه به دست میآورد .
بنکدیکت (۱۹۲۹): کلیت در هم تافته ای از تمامی عادت هایی که آدمی همچون عضوی از جامعه فرامی گیرد.
فرهنگ (culture) براساس تعریف فرانسوی آن : به معنی روح و پرورش جسم به کاربرده شد و به تدریج از زبان فرانسه به زبان آلمانی را یافت و با تغییراتی مواجه شد و به عنوان پیشرفت فکری و اجتماعی انسان و جامعه و بشریت تلقی شد . اصطلاح تاریخی مبادله فرهنگ بین آلمانی ها ، فرانسوی ها و انگلیسی زبان ها ، آن را از تعریف اولیه اش که کاشتن و شخم زدن زمین بوده است ، دور کرد و مفهوم جدیدی بدان بخشید . به طوری که اصطلاح فرهنگ به معنی جامعه شناختی و مردم شناختی آن نخستین بار بوسیله مردم شناس انگلیسی ادوارد بارنت تیلور در سال ۱۸۷۱ بکار رفت .
معادل واژه فرهنگ در زبان عربی : با ورود مفهوم کولتور به وسیله جامعه شناسان و مردم شناس در ادبیات و زبان عربی، اصطلاح �ثقافه� را دانشمندان علوم اجتماعی عرب معدل آن قرار دادند. این لغت از ریشه ی ثقفف یثفف ، ثقافه به. معنی آموختن ، ماهر شدن و یافتن آمده است .
معادل واژه فرهنگ در زبان های اروپایی : فرهنگ در اصطلاح جامعه شناسی و مردم شناسی ترجمه واژه کولتور (culture) فرانسوی و کالچر انگلیسی است . این واژه که از ریشه لاتینی گرفته شده است ، در اصل به معنای گوناگون بکار می رفته است .
*معنی فرهنگ در زبان کردی ایران روشنبیری میباشد و در زبان کردی عراق کلتور معنی شده است .
چیستی فرهنگ :
فرهنگ واژه ای فارسی و مرکب از دو جزء �فر� و �هنگ� است که �فر� به معنای شکوه و عظمت و در حالت پیشوندی به معنای جلو، بالا ،پیش و بیرون است (دهخدا، ۱۳۸۷) . فرهنگ را از جهتی به �فرهنگ مادی � و �فرهنگ معنوی� تقسیم کرده اند(آشوری ،۱۳۸۱).فرهنگ مادی را میتوان این گونه بیان کرد که شامل همه وسایل مادی و آنچه به دست بشر از مواد طبیعی ساخته شده است ؛ و فرهنگ معنوی زاییده ارزش ها ، اندیشه ها، باورها ، دانش و فن ها ، دین ، آداب و سنت ها ، علوم و فلسفه ، هنر و همه دستاورد های ذهنی انسان مطرح میشود (پوردیهمی ،۱۳۹۰،۴). فرهنگ شامل همه بن مایه های مادی و معنوی زندگی جمعی است که فرد در درون زاییده و پرورش می یابد و از این راه به او �هویت فرهنگی� ارزانی میشود که کل باورها و اصول رفتاری او را تحت تأثیر قرار میدهد . آلتمن نقش فرهنگ در ارتباط انسان و محیط را با تمایز چهار ویژگی فرهنگ تعریف میکند : اول ، فرهنگ بر پایه مجموعه ای از اعتقادات و ادراکات ، ارزش ها ، هنجارها ، رفتارهای اجتماعی یا گروهی ؛دوم فرهنگ شامل الگوهای مشترک دانش ، احساسات یا رفتار یک فرد یا گروه ؛سوم ، فرهنگ شامل انتقال این باورها ، ارزش ها و شیوه رفتار از نسلی به نسل دیگر و چهارم ، تجلی فرهنگ در محیط کالبدی . لذا خانه ها ، سکونتگاه ها و تمام محیط انسان ساخت متأثر از فرهنگ هستند و ارزش های فرهنگی را منعکس میکنند (1984,Altman&Chemers). فرهنگ را می توان شامل هر آنچه که خصوصیات ویژه ای به انسان ها می دهد در نظر گرفت ، در تعریف فرهنگ به سه مورد اصلی اشاره شده است که میتواند هدف اصلی در استفاده از فرهنگ را مشخص کند که در آن سه مورد ، روش زندگی ، جنبه های ذهنی انسان و عادات و همسازی با محیط های مختلف هستند .
فرهنگ بومی : فرهنگ ها مظاهر گوناگونی دارند و علی رغم این تفاوت های ظاهری دارای شباهت های انکار ناپذیرند . در سایر مظاهر فرهنگ کشور ایران معانی عمیقی نهفته است و مناطق با الگوی بومی در این فرهنگ حاوی معانی باطنی است . به خصوص اینکه در ایران خرده فرهنگ های بسیاری وجود دارد و مردم از مواریث تاریخی متکثر و متنوعی برخوردارند اما این تنوع و تفاوت های آن دارای محتوای درونی مشترکی که همه آنها را تحت یک مجموعه کلی ساماندهی میکند (علی محمدی و عبدالهی ،۱۳۹۶، ۳۷).فرهنگ بومی غالب در یک منطقه ، هویتی خاصی به آن منطقه و ساکنان آن میبخشد واین هویت بومی در کنار تمایز آشکاری که بین ساکنان مناطق مختلف به وجود میآورد ، غرور ملی را هم سبب میشود ژ مهم ترین عناصری که در تمایز فرهنگ بومی هر منطقه میتوان به آن اشاره کرد شامل :
-زبان، گویش و لهجه بومی
- جشن ها و مراسم بومی و محلی
-ایین های مذهبی
- موسیقی و آوازهای محلی
- معماری غالب در یک منطقه
-غذاهای بومی و محلی
- لباس محلی و بومی و... بر حسب نیاز انسان های آن منطقه در گذر زمان در سه سطح محسوس و عینی، هنجارها و استاندارد ها و جهان بینی رشد و ترقی یافته است . زیست بوم ، طبیعت ، جغرافیا ، اکولوژی ، محیط، منابع و روش هایی است که کنشگران انسانی با آنها زندگی میکنند و بقا می یابند. زیست بوم ، فرهنگ را و فرهنگ نیز انواع رفتارها را شکل میدهد . به طور خلاصه ، روش ساده تفکر درباره فرهنگ ، قرار دادن آن بین زیست بوم و رفتار اجتماعی است(تریناندیس۵۷،۱۳۷۸).
بنابراین واقعیت های مربوط به بوم و محیط میتواند بر فرهنگ اثر بگذارد و کل خصوصیات رفتاری را فراهم کند . هنگامی که کل پیچیده فرهنگ تحت تأثیر دلالت های توپولوژیک و محیطی قرار گیرد به گونه ای که بتوان بوم و زیست را در آن مشاهده کرد، آن را فرهنگ بومی مینامیم (حسنی ۱۵،۱۳۹۵) .
#فرهنگ #�فر ��هنگ� # ایران #پارسی# باستان #هخامنشی # معماری # اروپایی # آلمان # فرانسه # عربی #فرهنگ بومی #قومیت #زبان #معماری # ارشد #سنت گرایی #مدرنیسم #culture#حسین نقاش #فرهنگ و معماری